نیایشنیایش، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات نیایش

30/8/95

گل گلی سلام.الان ساعت ده و سه دقیقه شب است و شما به طور کامل برگشتی.اولین حرکتت تو زندگی رو تبریک میگم.امیدوعرم آغاز قدمهاي بزرگ باشه بوس بوس.
30 آبان 1395

20/8/95

سلام. گل گلی. این روزها داری سعی میکنی برگردی و من و بابا نمی دونيم خوشحال باشیم یا نگران ...
20 آبان 1395

11/8/95

سلام خوشگگل طلای مامان.امروز صبح بابابا واکسنت رو زدیم.الان هم. خوابیدی  و من هی چک میکنم که تب نککرده باشی.وزنت 5کیلو و. بیست و چهارگرمه و ما ده قطره استامينوفن دادیم.ستایش خانم هم با مدرسه رفتند شهر ترافیک که خوش بگذررونه.!مامان سارا و خاله اعظم و دایی بهزاد و زندایی و پارسا هم کربلا هستند و فردا میان.اگر حال شما خوب بشه میریم ديدنشون وگرنه میمونه برای یک. روز دیگه.عزیز دلم امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی.فدات شم 
11 آبان 1395

7/8/95

سلام. ناز مامان.امروز روز جمعه آست صبح با بابا وستایش رفتیم که. فیلم به دنیا اومدنت رو بگیریم.فیلم قشنگي بود ولی خیلی. خلاصه بود ولی خوشحالم که فیلم برای شما گرفتیم واز اینکه برای آبجیت نگرفتیم بسیار ناراحت. دختر قشنگم خیلی برای من کار درست میکنی.با اینکه تو مرخصیم اصلا وقت سرخاروندن ندارم.پوستم کنده شده..شبها دوبار ساعت 2و ساعت 5بیدار میکنی..بعد ساعت 6بيدارم میکنی که من هم ستایش رو بیدار میکنم تا صبحانه بخوره و به مدرسه بره.بعد از دادن صبحانه و رفتن ستایش شما معمولا چندبار باید پوشکت عوض شه و من. همش میدوم به اینور اونور.وبعد اپن بایدد به فکر ناهار باشم که معمولا شما چنندبار وسطش بیدار میشی و گریه میکنی و بعد ساعت. یک ربع به یک آبجی میاد ...
7 آبان 1395
1